آراء فلاسفه در مورد روح در مسأله روح سابقا بحثي داشتيم كه عده اي از فلاسفه عقيده داشتند كه روح "روحانية الحدوث و روحانية البقاء" است، يعني از همان اول كه ايجاد مي‎شود مجرد است و تا آخر هم مجرد باقي مي‎ماند; عده اي ديگر مي‎گفتند: روح "جسمانية الحدوث و جسمانية البقاء" است، يعني از آغاز ايجاد شدن جسم است و تا آخر هم جسم باقي مي‎ماند و مي‎گفتند: روح، جسم لطيفي است مثل روغن كه در كنجد است . ولي مرحوم صدرالمتألهين بر اين عقيده بود كه روح "جسمانية الحدوث و روحانية البقاء"(1) است، يعني روح محصول عالي ماده است منتها به مرحله تجرد مي‎رسد و همين ماده در اثر تكامل، اولين مرحله تجرد را پيدا مي‎كند و بتدريج در تجرد كامل تر مي‎شود تا وقتي كه مجرد كامل شود و از بدن جدا گردد; مانند وقتي كه ميوه مي‎رسد و از درخت جدا مي‎گردد. مرگ طبيعي انسان به همين است كه روح كه ميوه رسيده بدن است از آن جدا مي‎شود. ايشان عقيده شان اين است كه همين ماده در اثر تكامل تلطيف مي‎شود و بعد به صورت تجرد درمي آيد، نظير آبي كه گل آلود است و پس از نشستن گلها كاملا صاف مي‎شود; بچه اي كه در شكم مادر است در اثر تكامل وقتي به چهار ماه رسيد، نخستين مرحله تجردي كه در او پيدا مي‎شود حس لامسه است و حالت انقباض و انبساط پيدا مي‎كند، كم كم ساير حواس ظاهري در او پيدا مي‎شود، بعد نوبت به