عید سعید قربان مبارک

عید سعید قربان بر همه مسلمین جهان مبارک باد


عید نیمه شعبان مبارک باد

امروز یک شنبه (نیمه شعبان) ۲۶/۴/۹۰ - به مناسبت نیمه شعبان کابل بخصوص غرب کابل شور و غوغا بود.

بنده نیز به نوبه خودم این مناسبت بزرگ (عید میلاد یگانه منجی عالم بشریت ) را به تمامی عاشقان و منتظران حضرتش تبریک و شادباش می گویم. و این شعر را تقدیم می کنم به همه آنانی که عمر شفتان به سر آمد و در انتظار مهدی موعود خون دلها خوردند و اخر به او نرسیدند. بخصوص پدر مهربان که اکنون یکسال است که آفتاب وجودش در پس افقهای خاک پنهان گشته است. روحش شاد و یادش گرامی باد.

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم -  چه بگوئیم که غم از دل برود چون تو بیایی.

 

13 رجب

میسر نباشد به کس این سعادت

به کعبه ولادت به مسجد شهادت

میلاد با برکت اولین پیشوای شیعیان جهان امیرمومنان علی (ع) راه به کلیه مسلمانان جهان تبریک می گویم.

 

عیدغدیر‘ عید ولایت بر همه ولایت مداران مبارک باد

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

با سلام عید سعید ولایتَ عید با برکت غدیر را به همه حق جویان عالم تبریک و تهنیت می گویم

ابن ابى الحديد دانشمند بزرگ معتزلى در اوائل شرح نهج البلاغه چنين ميگويد:

چه گويم در باره مردى كه دشمنانش بفضل و برترى او اقرار كردند و نتوانستند فضائل او را كتمان كنند و كوشش كردند كه بهر حيله و تدبيرى آن نور ايزدى را خاموش سازند لذا دست بتحريف حقائق زده و در صدد عيب جوئى در آمدند و در تمام منابر او را لعن كردند و مداحان آنحضرت را ارعاب نموده و بلكه محبوس و مقتول ساختند و از نقل هر گونه حديث و روايتى كه متضمن فضيلت و بلند آوازى او بود مانع شدند!اما هر كارى كردند بر عظمت و علو مقام او افزوده گشت همچنانكه مشك را هر قدر پوشيده دارند عطرش آشكار گردد و آفتاب را با كف دست نتوان مستور نمود و روز روشن را اگر چشمى (در اثر نابينائى) نبيند چشمهاى ديگر آنرا ادراك نمايند.و چه گويم در حق مردى كه هر گونه فضيلتى بدو منسوب و او رئيس فضائل و چشمه جوشان آنها است و تمام مناقب را زينت و شرافت باو است و هر كس هر چه از علوم و دانشها اكتساب كرده باشد از خرمن علوم او خوشه چينى‏كرده است و معلوم است كه اشرف علوم و دانشها علم الهى است زيرا شرف علم بشرف معلوم است و اين علم الهى از كلمات حكيمانه آنحضرت اقتباس شده و نقل گرديده و ابتداء و انتهايش از او است.

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

پیشاپیش میلاد آخرین وصی رسولان الهی را به همه منتظران تبریک می گویم

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar-20.com

چه جمعه‌ها که يک به يک غروب شد نيامدي چه بغض‌ها که در گلو رسوب شد نيامدي

خليل آتشين سخن؛ تبر به دوش بت شکن  خداي ما دوباره سنگ و چوب شد نيامدي

تمام طول هفته را به انتظار جمعه‌ام                دوباره صبح، ظهر، نه غروب شد نيامدي

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar-20.com

آقا بيا به خاطر باران ظهور کن        ما را از اين هواي سراسيمه دور کن

وقتي براي بدرقه عشق مي‌روي    از کوچه‌هاي خسته ما هم عبور کن

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar-20.com

اماَ اماما!

اگر که آمدي من رفته بودم     اسير سال و ماه و هفته بودم

دعايم کن دوباره جان بگيرم            بيايم در رکاب تو بميرم

 

 

گل نکند جلوه در جوار محمد

گل نكند جلوه در جوار محمد

رونق گل ميبرد، عذار محمد

گل شود افسرده از خزان، وليكن

نيست خزان از پى بهار محمد

سايه ندارد ولى تمام خلايق

سايه نشينند در جوار محمد

سايه ندارد ولى به عالم امكان

سايه فكنده است اقتدار محمد

سايه نمى ماند از فروغ جمالش

هاله نور است در كنار محمد

شمس رخش همجوار زلف سيه فام

آيت و الليل و والنهار محمد

با كه بماند اثر زنكهت مويش

خاك حسين است يادگار محمد

تربت خوشبوى كربلاى معلاست

يك اثر از موى مشگبار محمد

رايت فتحش به اهتزاز درآمد

دست خدا بود چونكه بر محمد

من چه بگويم حسان بمدح و ثنايش

بس بودش مدح كرد گار محمد

ماه فرو ماند از جمال محمد

ماه فرو ماند از جمال محمد

سرو نرويد باعتدال محمد

قدر فلك را كمال و منزلتى نيست

در نظر قدر با كمال محمد

وعده ديدار هر كسى بقيامت

ليلة الاسرا شب وصال محمد

آدم ونوح و خليل و موسى عيسى

آمده مجموع در ظلال محمد

عرصه دنيا مجال همت او نيست

روز قيامت مگر مجال محمد

شمس و قمر در زمين حشر نتابند

نور نتابد مگر جمال محمد

وان همه پيرايه بست جنت فردوس

بو، كه قبولش كند بلال محمد

شايد اگر آفتاب و ماه نتابد

پيش دو ابروى چون هلال محمد

چشم مرا تا بخواب ديد جمالش

خواب نمى گيرد از خيال محمد

«سعدى» اگر عاشقى كنى و جوانى

عشق محمد بس است و آل محمد

میلاد نبی مکرم اسلام و بزرگ رهبر شیعیان جهان حضرت امام صادق (ع) برهمگان مبارکباد

سرانجام پس از قرنها، انتظار عالم خلقت به سر آمد و بزرگ هدايتگر انسانها پا به عرصه و جود نهاد. برترين مخلوق خدا ظاهر شد، باران «رحمة للعالمين» باريدن گرفت، چشمه رافت و هدايت فيضان كرد و نور محمدى عالم ملك و ملكوت را منور نمود. در شهرى كه شرافتش را از و لادت او دريافت كرد، چشم به جهان گشود :

«لا اقسم بهذا البلد ، و انت حل بهذا البلد:

اى پيامبر چون تو در اين شهر هستى به اين شهر قسم مى خورم.»

امام على(ع) در رابطه با مكان تولد پيامبر فرموده اند: «مولده بمكة»

مكه اين شهر امن خدا، زادگاه آخرين سفير الهى بر خلايق گرديد. شهرى كه بواسطه دعاى ابراهيم محل امان و امن همه موجودات اعم از نبات و حيوان و انسان گرديد:«و اذ قال ابراهيم رب اجعل هذا البلد آمنا»

تعبير قرآن در آيات ابتداى سوره بلد نشان مى دهد كه مكه به خاطر اقامت پيامبر در اين شهر و تولدشان درآن، شرافت  يافته و مورد قسم خداوند واقع گشته است.

ولادت رسول اكرم را در عام الفيل معادل سال 570 ميلادى گفته اند. روز ولادت ايشان 17  ربيع الاول بود .

امام على (ع) در خطبه اى ميلاد پيامبر(ص) را اينگونه توصيف مى كنند:«كريما ميلاده» پيامبرى كه براى كرامت بخشيدن به انسانها مبعوث شده و غايت بعثت او انحصار در تتميم مكارم اخلاقى دارد، ميلاد او نيز همواره با كرامت و به دور از هر دنائت و پستى بوده است.

برنامه انبياء تكريم انسانهاست. و چون دين اسلام اتم و اكمل اديان است و پيامبر -اكرم انبياء- براى تتميم كرامتها پا به عرصه وجود نهاده است، لذا در عالم وجود، ميلادى كريم تر از اين ميلاد رخ نداده است.چ

با ميلاد پيامبر(ص) حوادث شگرف و تحولات عجيبى در زمين و آسمان پديد آمد. در روايتى از امام صادق(ع) نقل شده كه ابليس در آسمان هاى هفتگانه رفت و آمد مى كرد وقتى عيسى(ع) متولد شد ابليس از سه آسمان محروم گرديد، و در چهار آسمان ديگر آمد و شد داشت و با تولد پيامبر اكرم(ص) از رفت و آمد هفت آسمان محروم و ممنوع گرديد و ستارگان آسمان، شيطان را از آسمان مى راندند.

حوادثى نيز در زمين رخ داد. از جمله آنها به لرزه درآمدن ايوان كسرى و فرو ريختن چهارده كنگره آن، خاموش شدن آتشكده فارس، خشك شدن درياچه ساوه، سرنگون شدن بتها و اتفاقات ديگرى كه در كتب تاريخ اسلام به تفصيل بيان شده است.

اصالت خانوادگی پیامبران الهی

از خصوصيات مهم پيامبر اسلام و ديگر انبياء الهى اصالت خانوادگى آنان است. هيچيك از انبياء الهى از خاندانى بدنام و فاسد و هرزه برنخاسته اند و همگى آنها به خوشنامى و كرامت اشتهار داشتند، كما اينكه بعد از تولد حضرت عيسى مردم به حضرت مريم گفتند:

«يا اخت هارون ماكان ابوك امرأ سوء و ما كانت امك بغيا:

اى خواهر هارون پدرت مرد بدى نبود  و مادرت نيز بدكاره نبود.»

اين سيره مستمر انبياء و خاندان آنان بوده است كه همگى در بين مردم به پاكدامنى و كرامت نزاهت و خوشنامى مشهور بوده اند.

اما در ارتباط با توجيه اين امر مى توان به دو نكته اشاره كرد:

نكته اول: مسأله نقش وراثت و اثرگذارى والدين بر فرزندان مى باشد كه از امور غير قابل انكار است. به ديگر سخن، ظرفى كه نور مقدس انبياء را در بر مى گيرد و محيط مادى رشد و نمو آنها را فراهم مى كند، قطعا نبايد ظروفى ناپاك و آلوده باشد. در اين زمينه امام على (ع) در مورد پيامبر اكرم(ص) مى فرمايند:

«اشهد ان محمدا عبده و سيد عباده و كلما نسخ الله الخلق فرقتين جعله فى خيرهما، لم يسهم فيه عاهر و لاضرب فيه فاجر:

 گواهى مى دهم كه محمد (ص) بنده و فرستاده او و سرور مخلوقات است. هر زمان خدا انسانها را به دو بخش تقسيم كرد، نور وجود آن حضرت را در بهترين آن دو به وديعه نهاد. در روند پيدايش او نه هيچ آلوده دامنى را سهمى است و نه هيچ هرزه اى را شركتى.»

اين كلام امام على(ع) اشاره به اين مطلب دارد كه همواره نور نبوى در سلسله اصلاب و ارحام طاهر از حضرت آدم تا حضرت عبدالله (پدر پيغمبر) انتقال يافته است. مرحوم شوشترى در بهج الصباغه به نقل از اعتقادات شيخ صدوق چنين مى آورد:«در رابطه با آباء و اجداد پيامير (ص) اعتقاد ما بر آن است كه همگى آنها از حضرت آدم تا پدر پيامبر مسلمان بوده اند.»

همچنين در روايتى از پيامبر اسلام منقول است كه حضرتشان فرمودند:

«اخرجت من نكاح و لم اخرج من سفاح من لدن آدم(ع).»

يعنى هيچ يك از آباء و اجداد و امهات پيامبر اكرم(ص) در طول تاريخ از مردان و زنان بدكاره نبودند، بلكه كرامت و پاكدامنى آنا ن همواره در بين خلق معروف و مشهور بوده است. در همين رابطه در زيارت وارث خطاب به سيدالشهداء(ع) عرض مى كنيم: «اشهد انك كنت نورا فى الاصلاب الشامخة و الارام المطهرة  و لم تنجسك الجاهية بانجاسها و لم تلبسك من مدلهمات ثيابها.»

از كلام امام على(ع) نيز معلوم مى گردد كه نياكان پيامبر هم از حيث اعتقادات، از شرك و عقايد باطل مبرا بودند و هم از حيث پاكدامنى ، انسانهايى سالم و بدور از آلودگى هاى جنسى بودند.

و امانكته دوم در رابطه با لزو م شرافت نسب و اصالت خانوادگى انبياء، مسأله اثرگذارى پيام انبياء در بين انسانهاست، يعنى يكى از مسايل اثرگذار در تبليغ انبياء بر مردم، مسأله خو شنامى و پاكى و اصالت خاندان آنها مى باشد. زيرا سخن شخصى كه از خانواده اى بدسابقه و بدنانم برخاسته است، عموما براى مورد پذيرش واقع شدن با مشكل مواجه مى گردد. لذا انبياء الهى همگى بر خاسته از خانواده اى اصيل، مكرم و شرافتمند بوده اند. پيامبر مكرم اسلام (ص) نيز مستثناى از اين خصيصه نبودند. پيامبر از فرزندان «قصى و هاشم و عبدالمطلب» بوده و از شريف ترين عشيره عرب به شمار مى رفت به گونه اى كه بسيارى از قبايل برترى آنان را بر خود پذيرفته بودند. و شايد همين اهميت قريش و نزديكان پيامبر نزد عربها زمينه آن بود كه خداوند به پيامبر فرمان داد كه ابتدا اقرباء و نز ديكان خود را اندرز كند. زيرا اگر آنان دعوت اسلام را مى پذيرفتند قبايل ديگر آسان تر به اسلام متمايل مى شدند.

حضرت على(ع) به برترى و برجسته بودن عشيره و نسب رسول اكرم(ص×) اشاره كرده و مى فرمايند:

«كان رسول الله(ص)...اكرمهم (الناس) عشيرة: عشيره و قبيله پيامبر گرامى ترين قبايل بود.»

و در جاى ديگر فرموده اند:

«اكرم خلق الله  حسبا: پيامبر در ميان خلق خدا داراى گرامى ترين اصل و نسب بود.»

چنانچه از كتب تاريخ بر مى آيد، قبيله قريش كه پيامبر از ميان آنها برخاست در ميان عرب شرافت و عزتى خاص را دارا بوده و معمولا با عناوين آل الله، جيران الله و سكان حرم الله مشهور بوده اند و مردم همه آنها را به عنوان بزرگ و شريف قبول داشتند.

امام على (ع) در موارد متعدد ديگرى از نياكان پيامبر گرامى اسلام سخن به ميان آورده اند و در تمامى آن موارد بر طهارت و كرامت مولد پيامبر (ص) و دامانى كه در آن باليده اند، تاكيد كرده اند. اكنون آنچه را درباره نياكان و بنياد پاك و مطهر آن بزرگوار، مولى(ع) گفته اند بااندكى توضيح و شرح مى آوريم:

«حتى افضت كرامة الله سبحانه و تعالى الى محمد(ص) فاخرجه ممن افضل المعادن منبتا، ئو اعز الارومات

مغرسا ، من الشجرة التى صدع منها انبيائه، و انتجب منها امناءه... و شجرته خيرالشجر، نبتت فى حرم و سبقت فى كرم، لها فروع طوال، و ثمر لاينال...»

در اين خطبه اما م (ع) پس از ذكر طهارت و كرامت و نز اهت اصلابت و ارحامى كه سلسله انبياء در آنها رشد كرده و باليدند، مى فرمايد:

«سرانجام كرامات الهى به حضرت پيامبر (ص) منتهى شد، پس او را از بهترين معدن و از ريشه دارترين و اصيل ترين خانواده ها بركشيد، از درختى كه انبياء الهى از آن متفرع و امينان الهى از آن انتخاب شدند... درخت آن حضرت بهترين درختهاست كه در حرم روئيد و در كرامت باليد، درختى كه داراى شاخه هاى بلند و سر به آسمان كشيده و ميوه هاى دست نيافتنى مى باشد.»

در شرح عبارت «شجرته خير الشجر...» اينگونه آورده اند كه مراد از«شجره» حضرت ابراهيم يا هاشم و يا وجود خود حضرت پيامبر(ص) است و مراد از «حرم» مكه مى باشد و مراد از «فروع» ائمه و اهل بيت و ذريه آن حضرت هستند، و مراد از «ثمر» علوم و اخلاق آن حضرت و ائمه معصومين هستند كه دست انسان از درك حقيقت آنها كوتاه مى باشد، و هر كس نمى تواند ادعاى نيابت آن را داشته باشد و ظاهرا امام على(ع) در اين جمله به غاصبين خلافت متعرض گرديده اند كه در جريان سقيفه در جواب قريش كه خود را شجره نبى مى پنداشتند، حضرت فرمودند: «احتجوا بالشجرة و اضاعوا الثمرة».

در اين خطبه حضرت(ع) به اصل و نسب پاك و تبار مقدس پيامبر اكرم(ص) اشاره نموده اند .

حضرت على(ع) در خطبه ديگرى با عبارات و تعبيرات زيبا و رسا از طهارت و نزاهت اصلاب و ارحام و دامانى كه رسول اكرم(ص) در آن باليده اند و از بنياد پاك آن بزرگوار سخن گفته چنين فرموده اند:

«اشهد ان محمدا عبده و رسوله المقر فى خير مستقر، المتناسخ فى اكارم الاصلاب و مطهرات الارحام، المخرج       من اكرم المعادن محتدا و افضل المنابت منبتا من امنع ذورة و اعز الارومة من الشجرة التى صاغ الله منها انبيائه وانتجب منها امناءه الطيبة العود المعتدلة ،العمود الباسقة، الفروع الناضرة، الغصون اليانعة، الثمار الكريمة الحشاء، فى كرم غرست، فى حرم انبتت، و فيه تشعبت و اثمرت و عزت و امتنعت فسمت به و شمخت...:

شهادت مى دهم بر اين كه محمد(ص)بنده و رسول خداست، رسولى كه اقامتگاه او بهترين جايگاه است و از كريمترين اصلاب و پاكترين ارحام خارج شده، از حيث اصالت، از گرامى ترين معدن برخاسته است و از حيث          باليدن، در برترين رويشگاهها پرورش يافته است، او در منيع ترين بلنديها و دست نيافتنى ترين درختها ريشه دارد،      درختى كه انبياء الهى از آن متفرع گرديده و امينان پاك عود و راست قامت الهى ازآن برگزيده شده اند،درختى كه شاخه هايش بلند و سر به آسمان كشيده و زيبا است و ميوه هايش گرانمايه و به سر حد كمال رسيده اند. درختى كه در كرامت كاشته شده و درحرم روييده و شاخه و ميوه دارد.»

افغانستان میزبان پرچم خونرنگ امام حسین علیه السلام است

پرچم سرخ رنگ ابا عبدالله الحسين به افغانستان رسيد
همزمان با فرارسيدن ماه محرم الحرام و آغاز عزاداري‌ها در افغانستان، پرچم سرخ رنگ سالار شهيدان مهمان مسلمانان شهر كابل شد.
به گزارش «شیعه نیوز» فارس،"سيد حسن فاضل" مسئول حوزه علميه خاتم الانبياء(ص) امروز در يك نشست خبري اعلام كرد كه اين مجتمع پس از يك سال و نيم پيگيري موفق شد تا با همكاري ستاد بازسازي عتبات عاليات عراق اين پرچم را به افغانستان منتقل كند.

اين پرچم كه مدت پنج سال بر روي مرقد مبارك حضرت اباعبدالله الحسين (ع) قرار داشته جهت تبرك به كابل منتقل شده است و قرار است طي مراسم خاصي در اين حوزه علميه بر افراشته شود.

اين پرچم تا اربعين حضرت امام حسين(ع) ميهمان مردم كابل خواهد بود و پس از آن به عراق بازگردانده خواهد شد.

مسئول حوزه علميه خاتم الانبياء (ص) اعلام كرد: تاكنون مسلمانان كشورهاي ايران، پاكستان و آمريكا ميزبان اين پرچم بوده‌اند و اكنون اين افتخار نصيب مسلمانان افغانستان شده است.

وي ورود اين پرچم به افغانستان را به فال نيك گرفت و اظهار اميدواري كرد كه با ورود اين پرچم صلح، وحدت و بركات زميني و آسماني به افغانستان آيد.

"سيد حسن فاضل" در كابل اظهار داشت: مردم شهر كابل به محض اطلاع از ورود اين پرچم از راه دور و نزديك به زيارت آن آمده و اظهار ارادت بي‌نظيري به آن مي شود.

وي گفت: با وجود اين همه ارادت مردم افغانستان به ائمه اطهار، متأسفانه مردم افغانستان از زيارت عتبات عاليات به علت بسته بودن اين راه براي زائرين افغاني محروم هستند.

رئيس حوزه علميه خاتم الانبياء(ص) در اين گفت‌وگو از كشورهاي همسايه افغانستان بخصوص جمهوري اسلامي ايران خواست تا جهت تحقق به اين آرمان ديرينه مردم افغانستان، زمينه تشرف به عتبات عاليات را براي زائرين افغاني مهيا كنند.

در افغانستان بر افراشتن پرچم يا علم با مراسم خاصي انجام مي گيرد.

هر سال در اوائل ماه محرم در هر مسجد و تكيه خانه به ياد علم دار كربلا، حضرت ابوالفضل العباس (ع) طي مراسم مذهبي و عاطفي خاصي علمي برافراشته مي‌شود و اين علم تا ايام اربعين حسيني همچنان برافراشته مي‌ماند.

زندگی نامه آقا و مولای ما امام رضا (علیه السلام )

                      

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

 مسلمانان جهان درسال 148 هـ ق، هدیه ای بزرگ و الهی را دریافت نمودند و آن میلاد هشتمین حجت خدا بود، نام مبارکش علی، لقب مشهور آن حضرت، رضا و کنیه معروف ایشان، ابوالحسن است. پدر بزرگوارش، امام موسی بن جعفر(ع)، هفتمین امام شیعیان و مادر آن حضرت بانویی پاکدامن و پرهیزکار به نام تکتم که بعدها طاهره نامیده شد. همسر مکرمه حضرت رضا علیه السلام اُمّ ولًد مادر امام جواد (ع) است.
نسب امام رضا(ع)
او علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی ابی طالب(ع) هشتمین امام اهل بیت است، که در مدینه متولد شده، و در طوس وفات یافته است.
ولادت و شهادت امام رضا(ع)
درتعیین ماه و سال تولد آن حضرت، اختلاف زیادی وجود دارد، همچنان که در ماه و سال شهادت آن امام بزرگوار نیز اختلاف است، و تفاوت این اقوال هم کم نیست، و در برخی از آنها از پنج سال بیشتر است، و چون آنچه در این باره گفته اند، درهم و آمیخته است، و تعیین قول صحیح دشوار می باشد، لذا بدون این که یکی از این اقوال را اختیار و در این جا ذکر کنیم، همه آنها را

 

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

ادامه نوشته

عيد رمضان آمد و ماه رمضان رفت - صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت

طبيعت با بهار طراوت مى‏يابد و معنويت با بهار رمضان اوج مى‏گيرد. بهار طبيعت با نوروز آغاز مى‏شود و بهار معنويت با ماه رمضان. سردى طبيعت با شكوفه‏هاى بهارى و سرود بلبلان رخت بر مى‏بندد و يخهاى عصيان و نافرمانى، با زمزمه‏هاى نيمه شب رمضان و ترنم دعاى رمضانيان آب مى‏شود. در رمضان است كه مى‏توان هفت شهر عشق را پيمود و ديو نفس را بر زمين افكند و در عيد فطر پيروزى فطرت بر شهوت را، جشن گرفت.

اگر گردش زمين دور خورشيد، آغازگر سال شمسى است واگر تكاپوى ماه بر گرد زمين، نويد بخش سال قمرى؛ حركت سالك عاشق در رمضان المبارك در مدار توحيد، طلايه دار سال معنوى است و پيروزى قلب سليم بر شهوت بدخيم، نوروز آن.

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

مفهوم عيد در فرهنگ اسلامى

 

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

واژه عيد در اصل از فعل عاد (عود) يعود اشتقاق يافته است. معانى مختلفى براى آن ذكر كرده‏اند، از جمله: «خوى گرفته‏»، «هر چه باز آيد از اندوه و بيمارى و غم و انديشه و مانند آن‏»، «روز فراهم آمدن قوم‏»، «هر روز كه در آن، انجمن يا تذكار فضيلت مند يا حادثه بزرگى باشد»، گويند از آن رو به اين نام خوانده شده است كه هر سال شادى نوينى باز آرد. (1)

ابن منظور در لسان العرب گفته است كه برخى بر آن هستند كه اصل واژه عيد از «عادة‏» است، زيرا آنان (قوم)، بر جمع آمدن در آن روز، عادت كرده‏اند. (2)

چنانكه گفته شده است: القلب يعتاده من حبها عيد.

و نيز يزيد بن حكم ثقفى در ستايش سليمان بن عبد الملك گفته است:

امسى باسماء هذا القلب معمودا اذا اقول صحا يعتاده عيدا (3)

به گفته ازهرى: عيد در نزد عرب، زمانى است كه در آن شادى‏ها و يا اندوه‏ها، باز مى‏گردد و تكرار مى‏شود. ابن اعرابى آن را منحصر به شادى‏ها دانسته است. (4)

واژه عيد تنها يك بار در قرآن به كار رفته است:

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar20.sub.ir

اللهم انزل علينا مائدة من السماء تكنون لنا عيدا لاولنا و آخرنا و آية منك (سورة مائده / آيه 114) در تفسير نمونه ذيل اين آيه گفته شده است: «عيد در لغت از ماده عود به معنى بازگشت است، و لذا به روزهايى كه مشكلات از قوم و جمعيتى بر طرف مى‏شود و بازگشت‏به پيروزيها و راحتى‏هاى نخستين مى‏كند عيد گفته مى‏شود، و در اعياد اسلامى به مناسب اينكه در پرتو اطاعت‏يك ماه مبارك رمضان و يا انجام فريضه بزرگ حج، صفا و پاكى فطرى نخستين به روح و جان باز مى‏گردد، و آلودگى‏ها كه بر خلاف فطرت است، از ميان مى‏رود، عيد گفته شده است و از آنجا كه روز نزول مائده روز بازگشت‏به پيروزى و پاكى و ايمان به خدا بوده است‏حضرت مسيح (ع) آن را عيد ناميده، و همانطور كه در روايات وارد شده نزول مائده در روز يكشنبه بود و شايد يكى از علل احترام روز يكشنبه در نظر مسيحيان نيز همين بوده است، و اگر در روايتى كه از على(ع) نقل شده مى‏خوانيم «و كل يوم لا يعصى الله فيه فهو يوم عيد» هر روز كه در آن معصيت‏خدا نشود روز عيد است‏» نيز اشاره به همين موضوع است، زيرا روز ترك گناه، روز پيروزى و پاكى و بازگشت‏به فطرت نخستين است.» (5)

در روايات معصومين(ع) نيز بارها به اين موضوع اشاره شده است، همچنانكه گذشت امير المومنين على(ع) هر روزى كه در آن معصيت و گناه نشود، روز عيد خوانده است.

از سويد بن غفله نقل شده است كه گفت: در روز عيد بر امير المؤمنين على(ع) وارد شدم و ديدم كه نزد او نان گندم و خطيفه (6) و ملبنة (7) است. پس به آن حضرت عرض كردم روز عيد و خطيفه؟!.

پس از آن حضرت فرمود: انما هذا عيد من غفرله، اين عيد كسى است كه آمرزيده شده است. (8)

و نيز در يكى از اعياد، آن حضرت فرمود: «انما هو عيد لمن قبل الله صيامه، و شكر قيامه، و كل يوم لا يعصى الله فيه فهو يوم عيد»، «امروز تنها عيد كسى است كه خداوند روزه‏اش را پذيرفته، عبادتش را سپاس گزارده است، هر روزى كه خداوند مورد نافرمانى قرار نگيرد، عيد راستين است.»

در روايات اسلامى براى اعياد به ويژه اعياد مذهبى از جمله عيد فطر، آداب و رسوم خاصى توصيه شده در حديثى از معصوم(ع) آمده است.

«زينوا اعيادكم بالتكبير» عيدهاى خودتان را با تكبير زينت‏بخشيد.

«زينوا العيدين بالتهليل و التكبير و التحميد و التقديس‏» عيد فطر و قربان را با گفتن ذكر لا اله الا الله، الله اكبر، الحمد لله و سبحان الله، زينت‏بخشيد.

             بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

 پى‏نوشت‏ها:

1- دهخدا، ذيل عيد، زبيدى، تاج العروس، 8/438-439

2- ابن منظور، لسان العرب، 3/319

3- ابن منظور، همانجا، زبيدى / تاج العروس، 8/438

4- ابن منظور، همانجا - زبيدى / 8/839

5- تفسير نمونه، 5/131

6- خوراكى از آرد و شير

7- غذا يا حلوايى كه با شير تهيه مى‏شود

8- مجلسى، بحار الانوار، ج 40/ص 73

رمضان، تجلى معبود (ره توشه راهيان نور) ص 245

نكاتى درباره عيد فطر

 

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

امير المؤمنين(ع) در خطبه عيد فطر مى‏فرمايد:           

«الا و ان المضمار اليوم و السباق غدا الا و ان السبقة الجنة و الغاية النار». (1)

دنيا محل مسابقه است و آخرت زمان اجر گرفتن، بهشت جايزه برندگان اين مسابقه و جهنم جزاى بازندگان است. در روايتى از فرزند گراميش چنين آمده است:

«مر الحسن (ع) فى يوم فطر بقوم يلعبون و يضحكون فوقف على رؤوسهم، فقال: ان الله جعل شهر رمضان مضمارا لخلقه، فيستبقون فيه بطاعته الى مرضاته، فسبق قوم ففازوا، و قصر آخرون فخابوا، فالعجب كل العجب من ضاحك لاعب في اليوم الذي يثاب فيه المحسنون و يخسر فيه المبطلون و ايم الله لو كشف الغطاء لعلموا ان المحسن مشغول باحسانه و المسى‏ء مشغول باسائته. ثم مضى‏». (2)

در اين حديث، امام حسن (ع) انجام اعمال عبادى در ماه مبارك رمضان را، تشبيه به مسابقه بين افراد نموده‏اند و عيد فطر را زمان اخذ جوايز برندگان آن مى‏دانند.

لذا حضرت على (ع) در ويژگى‏هاى عيد فطر مى‏فرمايند:

1- روزى كه نيكوكاران ثواب مى‏برند.

«هذا يوم يثاب فيه المحسنون‏». بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

2- روزى كه گنهكاران زيان مى‏بينند. بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

«و خسر فيه المبطلون‏»                                            بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com              

3- شبيه‏ترين روز به روز قيامت است.               بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

«اشبه بيوم قيامكم‏».

چون در قيامت عده‏اى كه زيان كارند، تاسف مى‏خورند و غضبناك مى‏گردند و عده‏اى كه نيكوكارند رستگار و متنعم به نعمتهاى الهى مى‏شوند.

4- روز عبرت گرفتن. بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

«فاذكروا بخروجكم‏» بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

وقتى از منازلتان براى خواندن نماز عيد خارج مى‏شويد، به ياد آوريد زمانى را كه از منزل بدن خود خارج خواهيد شد و سوى خداى خود خواهيد رفت.

«من الاجداث الى ربكم‏»

وقتى در جايگاه نماز خود مى‏ايستيد به ياد آوريد زمانى را كه در محضر عدل الهى مى‏ايستيد و از شما حسابرسى مى‏كنند.

«و اذكروا وقوفكم بين يدى ربكم‏»

وقتى از نماز به منازلتان بر مى‏گرديد به ياد آوريد زمانى را كه به منازل خود در بهشت‏خواهيد رفت.

«و اذكروا منازلكم فى الجنة‏»

5- روز بشارت غفران و بخشش الهى. بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

«ابشروا عباد الله فقد غفر لكم ما سلف من ذنوبكم‏».

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

پى‏نوشت‏ها:

1) من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 516. بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

2) تحف العقول، ص 170.

زمان شب قدر

از جمله مواردى كه در كتب روايى و آثار مفسران اهل سنت در مورد آن، اختلاف نظر وجود دارد و سرانجام اجماع عالمان اين مذهب برآن مهر خاتمت مى‏نهد، موضوع «جايگاه زمانى شب قدر» است. شب قدر، اگر چه در تواتر روايات شيعى، قطعاً از شب‌هاى دهه سوم ماه مبارك رمضان شمرده مى‏شود و ترديد در آن نيز به واسطه روايات منقول از ناحيه معصومين(ع) و نيز تفاوت تفاسير روايات است، اما از اين حيث كه شبى خارج از ماه رمضان نيست، مورد اجماع كلي و قطعى است.

در ميان عالمان و در ميراث روايى و تفسيرى اهل سنت، اما، ابتدا در اين خصوص و سپس در قطعى كردن جايگاه اين شب در ماه مبارك رمضان ترديد و تفاوت وجود دارد. دسته‏اى از روايات، همچون روايت مشهور «ابوحنيفه» در «شرح الازهار»، بر اين اعتقاد تاكيد مى‏كند كه شب قدر به طور قطعى و يقينى نمى‏تواند در اين دهه باشد و بلكه در تمامى ليالى سال پنهان است. روايت مذكور، كه در ضمن مسئله‏اى فقهى وارد شده، چنين است: «شب قدر، در ميان شب‌هاى سال پنهان است و چنان‌چه كسى طلاق همسرش را مشروط به انجام در شب قدر نمايد، بدون گذشت يكسال كامل، طلاق واقع نشده است»(ج1ـ ص57).

اين حكم‌واره و در واقع روايت مستند، اشاره به اين معنا دارد كه جايگاه زمانى شب قدر، در حد احتمال قريب به يقين نيز نيست تا بتوان بر مبناى آن، به شكوك فروع و احتمالات نيز توجه كرد. در حقيقت، اين روايت و روايات مشابه، چون روايت «عبدالله بن مسعود» با اين مضمون كه: «تنها كسى مى‏تواند شب قدر را درك كند كه يكسال تمام شب زنده دارى كرده باشد» (درالمنثور، ج6ـ ص376)، بر موضوع پنهان بودن شب قدر به لحاظ جايگاه زمانى تاكيد دارد و اين بدان معناست كه احتمال قرار داشتن شب قدر در يكى از شب‌هاى دهه آخر ماه مبارك منتفى و حداقل به لحاظ احتمال، برابر با شب‌هاى ديگر سال است.
اين دسته از روايات منقول در منابع اهل سنت، البته از سوى دسته‌اي ديگر از روايات معتبرتر، كه در نهايت به اجماع بيشتر مفسران و عالمان اهل سنت انجاميده است، مورد ترديد و انكار قرار گرفته است. اگر گشودن بابى با عنوان «باب فضيلة (فضل) ليلةالقدر» ملازم و در كنار ابواب «صوم» و «صيام» در منابع روايى اهل سنت نشانه و اشاره‏اى نزديك به موضوع قرار داشتن شب قدر در ماه رمضان و ارتباط آن با ماه صيام پنداشته نشود، روايات معتبر چندانى در اين خصوص وجود دارد كه بر موضوع فوق تاكيد دارد.

از «ماوردى» در «الحاوى الكبير» روايتى سراغ داريم با اين مضمون كه: «در اين كه شب قدر در دهه سوم ماه رمضان است، ترديدى بين عالمان نبايد باشد، چه، ابوذر از رسول الله روايت كرده است كه اين شب در دهه پايانى ماه رمضان است» (ص483). نيز روايت «عبدالله بن عمر» از رسول خدا(ص) كه فرموده است: «شب قدر را در دهه پايانى رمضان بجوييد» (درالمنثور، ج6ـ ص372).

شايد روايت «عايشه» از احوال رسول مكرم اسلام در دهه پايانى ماه رمضان را نيز تاكيدى بر اين جايگاه زمانى بتوان شمرد: «آنگاه كه دهه آخر رمضان فرا مى‏رسيد، رسول خدا شب‌ها را بيدار بود و اهل و خويش خود را نيز بيدار مى‏داشت و از زنان دوري مي‌جست»(المغنى، ج 3ـ ص 179) و نيز روايت »ابن عمر« از اعتكاف پيامبر در دهه پايانى ماه مبارك رمضان را كه در »صحيح مسلم« آمده است: «پيامبر دهه انجامين ماه رمضان را در اعتكاف بودند» (شرح نووي، ج8 ـ‌ص 66).

گفته شد كه با وجود تعدد روايات دسته دوم، يعنى روايات مؤيد قرار داشتن شب قدر در ظرف زمانى ماه مبارك رمضان و به خصوص در دهه سوم اين ماه، روايات و احكام و تفاسير دسته اول از مفسران و عالمان اهل سنت مبنى بر پنهان بودن شب قدر در ليالى مجموع سال تضعيف مى‏شود؛ اما باب اختلاف بر سر تعيين جايگاه واقعى اين شب در ميان شب‌هاى دهه آخر رمضان هم‌چنان در ميان راويان و مفسران حديث اهل تسنن مفتوح است.

روايات و مباحث متعدد و متفاوتى در اين خصوص در منابع اهل سنت وارد شده است كه در يك طبقه بندى كلى به سه دسته روايات تاكيده كننده بر شب بيست و يكم، شب بيست و سوم و شب بيست و هفتم تقسيم مى‏شوند. البته روايات بسيار ضعيفي نيز مبني بر ليلةالقدر بودن شب هفدهم وجود دارد؛ ازجمله روايت «ابن عباس» در «درالمنثور» (ج6ـ ص376).

عمده‏ترين و بيشترين تاكيد در روايات منابع سنى، بر شب بيست و سوم حكايت دارد و البته اين تنها در منابع منعكس شده است و در عمل (امروزه) به استناد روايات مربوط به شب بيست و هفتم، اين احتمال قوى‏تر از سايرين دانسته شده و بر آن تأكيد مى‏شود و اعمال ويژه و مؤكد شب قدر نيز در ميان اهل سنت، به طور خاص در اين شب صورت مى‏پذيرد. برخى روايات وارده در منابع اهل سنت در اين زمينه را مرور مى‏نماييم:

در «صحيح مسلم» آمده است: «گفته شده شب بيست و سوم، شب قدر است و اين موضوع قول بسيارى صحابه و تابعين است» (ج8 ـ ص 58) و در روايتى از »ابن عمر» منقول است كه «فردى نزد پيامبر عرض كرد كه در خواب ديده است شب قدر، هفت روز مانده به پايان رمضان است و پيامبر فرمود خواب‌هاى شما كه بر بيست و سوم توافق دارند صحيح‌اند و هر كس خواست شب‌زنده‌دارى قدر را درك كند، اين شب را احياء نگهدارد» (مجمع البيان، ج10ـ ص) و نيز روايت منقول از «سعيد بن جبير» در «درالمنثور»(ج6ـ ص 373) كه مؤيد همين نظر است.

داستان معروف «عبدالله بن انيس جُهنى» و «شب جهنى» نيز كه به تكرار در روايات و منابع اهل سنت و شيعه نقل شده است، نيز، تاكيدى بر شب بيست و سوم ماه رمضان به عنوان شب قدر است. چكيده داستان عبدالله و «شب جهنى» چنين است: عبدالله بن انيس از تيره جهنيه كه رمه‌دارى باديه نشين بود، به دليل دورى از مدينه، امكان حضور دايم در مدينه را نداشت. روزى خدمت رسول خدا رسيد و احوال خويش عرضه داشت كه به دليل بعد مسافت امكان حضور دايم در شب‏هاى رمضان و احياء نگهداشتن را در مدينه ندارد و از پيامبر خواست تا شب قدر را براى او معين كند تا در آن شب در مدينه حضور يابد و به عبادت بپردازد. پيامبر در پاسخ وى فرمود: «شب بيست و سوم ماه رمضان»(درالمنثور، ج6ـ ص 373) و از آن پس، شب بيست و سوم به عنوان شب قدر و «شب جهنى» معروف شد.

در كنار اين روايات، دسته‏اى ديگر از روايات و تفاسير اهل سنت، حكايت از «ليلة القدر» بودن شب‏هاى بيست و يكم و بيست و هفتم دارند و قول دوم از روايات اين دسته، يعنى شب قدر بودن بيست و هفتم، تقريباً پذيرفته‏تر از قول اول است؛ اگر چه با قول ليلة القدر بودن شب بيست و سوم نيز به لحاظ تعدد روايات و تفاسير سندى در برابرى است، اما به جهت اقبال خاص، امروزه شايع‏تر از ديدگاه ديگر مورد اهتمام اهل سنت است وشبى است كه بزرگ شمرده مى‏شود. البته شبهاى بيست و سوم و بيست و يكم نيز مانند آنچه در بين شيعيان متداول است، در بين اهل سنت محل اهتمام و توجه‏اند.

اما روايات متعددى نيز در خصوص ليلة القدر بودن شب بيست و هفتم وجود دارد كه مى‏توان با مراجعه به كتب روايى بعض تفاسير آنها را مشاهده كرد. اجمالاً تاكيد و يقينى منقول از «ابىّ بن كعب» در ضمن روايت منقول از وى در صحيح مسلم از «زرّ بن حبيش» كه مي‌گويد «ابي قسم ياد كرده است شب قدر شب بيست و هفتم است، زيرا به روايت پيامبر در بامداد شب قدر خورشيد كم‌رونق و كم‌رمق و بدون پرتوهاى چندان طلوع مى‏كند» (ج8 ـ ص65) را اگر ضميمه كنيم به روايات ديگر مثل روايتى منقول از پيامبر(ص) توسط «عايشه» كه: «شب قدر را در شب بيست و هفتم بجوييد» و روايت‌هاى مشابه ديگر، تقريباً احتمالى كه براى روايات شب بيست و سوم به دست مى‏آمد، براى اين شب نيز قابل تصور است و البته تاكيد بر اين شب از سوى اهل سنت بدون دليل ديگرى و شايد در پى‌آمد عرف رايج بين عالمان و عاميان، ترجيح بلامرجحي است كه يافتن دليل براى آن حوصله بررسى متون فراوانى را آن‌هم بدون اعتماد به رسيدن به نتيجه قطعى مى‏طلبد.

به‌هرحال بين شب بيست و سوم (كه روايات معروف اهل سنت و شيعه به صورت مشترك بدان اشاره دارند) و شب بيست و هفتم، تاكيد و ترديدى خاص وجود ندارد، الا تفاوت نظرى كه بدان اشاره شد.

در مجموع، به نظر مى‏رسد حاصل جمع روايات و وجه غالب آن‌ها و ديگر تفاسير اهل سنت، نخست بر مسئله جايگاه زمانى شب قدر در ماه مبارك رمضان و سپس در قرار داشتن اين شب در دهه سوم اتفاق دارند و وجوه ديگر با وجود تعدد و كثرت سندى و اقبال به آن‌ها، به لحاظ ضعف در برابر اين دسته روايات و تفاسير منقول، معتبر نباشند.

اهميت شب قدر

موضوع و اهميت شب قدر، همان‌طور كه در ادبيات فكرى، عقيدتى و روايى شيعه جايگاه ويژه و بالايى دارد، در بين ساير فرق مسلمين نيز شأن و جايگاه خاص خود را دارد. دو فرقه و شعبه اصلى آيين اسلام، يعني مذاهب تشيع و تسنن، اگر چه در برخى موارد و موضوعات مرتبط با شب‌هاى قدر و آيين‏ها و مناسك ويژه، آن، اختلاف نظرهايى دارند، اما در اهميت و جايگاه آن ترديد روا نمى‏دارند.

شايد اختلاف‏هاى روايي و موضوعى كه در اين نوشتار به عمده‏ترين آن‌ها اشاره خواهد شد، مباحثى باشد در خور توجه و اهميت، اما مهم‏تر از همه اين مباحث، قبول بالاتفاق وجود چنين شبى است و فيض جارى‌اي كه خداوند در اين شب از آسمان و به مداومت مى‏فرستد. سرچشمه اين اتفاق نظر و عقيده نيز آيات مشير به اين موضوع در قرآن كريم است و سرچشمه آن اختلاف نظرها، تأثير و تاثر اختلاف عقايد و برداشت‌ها از اين آيات، كه در ميراث حديثى و روايى هر دو فرقه رسوخ يافته است.

در نوشتار حاضر، فارغ از بحث تشيع، موضوعات و وجوهي از موارد مرتبط با شب قدر را، با تعاريف و گفتارهاى عالمان و مستند به كتب روايى و شروح تفسيري اهل سنت تقريرخواهيم نمود؛ بدان اميد كه اين باب گشوده شده، در پى‌آمد خود تحقيقات و مباحث جامع‏تر را نيز به دنبال آورد.

قدر، شب مقدرات

يکي از شبهاي مهم در طول  سال که از اهميت بسيار بالائي برخوردار است، شب قدر است . قدر ، مشهورترين نام اين شب است. مفسران درباره اينكه چرا اين شب را ((شب قدر)) گفته اند و ((قدر)) به چه معناست، سه معنا را انتخاب كرده اند:
1- قدر = شرف و منزلت
((مرحوم طبرسى)) گويد: ((از آن رو به اين شب، قدر گفته اند كه داراى شرف و پايه اى بلند و شانى عظيم است. مثل اينكه گويند: مرد داراى قدر؛ يعنى داراى شرف و منزلت. چنان چه قرآن مى فرمايد: ((و ما قدروا الله حق قدره))، يعنى عظمت و شأن خدا را آن گونه كه بايد به جا نياوردند. ((ابوبكر وراق)) گويد: ((لان من لم يكن ذا قدر اذا احياها صار ذاقدر))؛ آن شب را قدر ناميدند، از اين رو كه انسان ها با زنده داشتن آن به قدر و منزلت مى رسند. ديگران نيز گفته اند: شب قدر است، زيرا كارهاى خدايى را در آن شب پاداشى بزرگ و گران سنگ است. گروهى ديگر نيز گفته اند: شب قدر است، چون كتابى گرانبها بر پيامبرى بلند مرتبه و گرامى، براى امتى بلند پايه با دستان فرشته اى گرانقدر نازل شده است.(2) در قدر و منزلت شب قدر همين بس كه سوره مباركه (قدر) در شأن آن نازل شده است.

ادامه نوشته

  سرّ اعراض اکثر صحابه از نص غدیر

بعد از بحث‏هاى طولانى که با برخى از اهل تسنن درباره شیعه و حقانیّت و ولایت بلافصل امیرالمؤمنین مى‏شود، و بعد از آن که ادله امامت و خلافت آن حضرت از جمله حدیث غدیر ملاحظه مى‏گردد و پى به صحت سند و قوّت دلالت آن برده مى‏شود، آخرین سؤال یا اشکالى که از طرف اهل سنت مطرح مى‏شود این است که چه شد که با وجود این هجم از آیات و روایات در شأن و امامت علی(ع)، صحابه به آن‏ها بى اعتنایى کرده و توجّهى به آن نکردند؟ على بن ابى‏طالب(ع) را رها کرده و به سراغ دیگران رفتند و آن‏ها را به خلافت برگزیدند؟ آیا اعراض مردم سبب سست شدن روایات نمى‏شود؟

ادامه نوشته

داستان غدیر

سال دهم هجرت بود و پيامبر از آخرين سفر حج خود باز مي گشت، گروه انبوهي كه تعدادشان را تا صد و بيست هزار رقم زده اند او را بدرقه مي كردند تا اين كه به پهنه بي آبي به نام غدير خم رسيدند.

نيم روز هيجدهم ذي الحجه بود كه ناگهان پيك وحي بر رسول خدا صلی الله عليه و آله  نازل شد و از جانب خدا پيام آورده كه: �اي رسول آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده به گوش مردم برسان و اگر چنين نكني رسالت او را ابلاغ نكرده اي و خداوند تو را از گزند مردمان حفظ خواهد كرد� پيامبر دستور توقف دادند و همگان در آن بيابان بي آب و در زير آفتاب سوزان صحرا فرود آمدند و منبري از جهاز شتران براي پيامبر ساختند و رسول خدا بر فراز آن رفته و روي به مردم كردند. ابتدا خداي را سپاس فرموده و از بديهاي نفس اماره به او پناه جست و فرمود: اي مردم بزودي من از ميان شما رخت بر مي بندم، آنگاه مي افزايد چه كسي بر مومنين در ارزيابي مصلحت ها و شناخت و تصرف در امور سزاوارتر است همه يك سخن مي گويند خدا و پيامبر داناترند.

 رسول گرامي مي فرمايد: آيا من به شما از خودتان اولي و سزاوارتر نيستم و همگان يك صدا جواب مي دهند كه چرا چنين است. آنگاه فرمود: من دو چيز گرانبها در ميان شما مي گذارم يكي ثقل اكبر  كه كتاب خداست و ديگري ثقل اصغر كه اهل بيت منند. مردم، بر آنان پيشي نگيريد و از آنان عقب نمانيد. آنگاه دست علي (ع) را در دست گرفت و آن قدر بالا برد كه همگان او را در كنار رسول خدا ديدند و شناختند.  سپس فرمود: خداوند مولاي من و من مولاي مومنان هستم و بر آنها از خودشان سزاوارترم. اي مردم هر كس كه من مولا و رهبر اويم اين علي هم مولا و رهبر اوست و اين جمله را سه بار تكرار كرد و چنين ادامه داد: پروردگارا، دوستان علي را دوست بدار و دشمنان او را خوار. خدايا علي را محور حق قرار ده و سپس فرمود: لازم است حاضران اين خبر را به غايبان برسانند. هنوز اجتماع به حال خود باقي بود كه دوباره آهنگ روح بخش وحي گوش جان محمد صلي الله عليه و آله را نواخت كه:‌ �امروز دينتان را برايتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما به پايان رساندم و اسلام را به عنوان دين برايتان پسنديدم� و بدين سان علي (ع) از جانب خداوند براي جانشيني پيامبر (ص) برگزيده شد.

اهل سنّت و واقعه غدير

در اين نوشته در پى آنيم كه تمامى توجيهات و عذرهاى اهل سنت در نپذيرفتن حديث غدير به عنوان يكى از نصوص امامت و خلافت بلافصل على(ع) را بررسى كنيم و منصفانه به قضاوت بنشينيم كه آيا اين حديث چنانكه شيعه مدعى است دليل خلافت على(ع) است يا نه؟

در ابتداى بحث شايسته است اين نكته را يادآور شويم كه اگر دانشمندان همه فِرق با پذيرفتن اصل اساسى وحدت، درباره مسائل اصلى يا فرعى، اعتقادى يا فقهى به بحث علمى بپردازند، نه تنها دلها از يكديگر گريزان نمى شود، بلكه به همديگر نزديك خواهد شد و اين يكى از راههاى صحيح تقريب بين مذاهب اسلامى است.

اينك گزارش كوتاهى از چند كتاب روايى درباره حديث غدير بيان مى كنيم و سپس به بحث درباره حديث و بيان نظريات و نقد آنها مى پردازيم. امام احمد حنبل در «مسند»ش آورده است: [برای بقیه مطالب روی ادامه مطلب کلیک کنید.

ادامه نوشته

صحت واقعه غدير از نظر تاريخ

غـديـر چـشـمـه اى است كه زلال اسلام ناب از آن مى جوشد هركس به اين حقيقت اعتراف كند و جـان خويش , در زلال حقيقتش شستشو دهد, به پيشگاه باعظمت اسلام ناب بار مى يابد و آن كس كـه به هرعذر و بهانه , چشم از ديدن و گوش از شنيدن فرو بندد, جز صداى جرسى از دور نصيب نخواهدبرد.
غـديـر نخستين موقف و منزلى نيست كه پيامبراكرم (ص ) جانشين خود را به مردم شناسانده است آن گـرامى بارها به هر مناسبت با بيانهاى گونه گون و شيوه هاى مختلف اين حقيقت را به مردم يـادآور شده وايشان را با رهبر آينده خود آشنا كرده است همه كسانى كه با حضرتش حشر و نشرى داشـتـنـد و از اتـفـاقـات حـكومت اسلامى بى خبر نبودند, مى دانستند كه على (ع ) خليفه بلافصل پيامبر(ص ) و محبوبترين مردم ,و نزديكترين اصحاب به رسول خداست . [برای خواندن بقیه مطالب روی ادامه مطلب کلیک کنید.]

ادامه نوشته

راز نياز به امام معصوم

بسم الله الرحمن الرحيم

مسلمانان علي‌رغم اتفاق نظرى كه در كليات دين مانند اصول و عقايد و اخلاق و احكام (اعمّ از مناسك عبادى و احكام مدنى و حقوقى و قوانين قضائى و جزائى و سياسى و ساير شئون اسلام) دارند در پاره‏اى از عقايد جزئى و تفاصيل احكام و قوانين، اختلافاتى دارند كه آنان را به ‌صورت پيروان مذاهب و فرقه‏هاى مختلف درآورده است. براى اين اختلافات مى‏توان دو محور عمده را در نظر گرفت: يكى محور عقايد كه مربوط به علم كلام مى‏شود، و ديگرى محور احكام (به معناى عام) كه مربوط به علم فقه مى‏گردد. نمونة بارز اختلاف پيرامون محور اول، اختلاف اشعرى و معتزلى در مسائل كلامى؛ و نمونة اختلاف پيرامون محور دوم، اختلاف مذاهب چهارگانه چهارگانة اهل سنّت در مسائل فقهى است.

يكى از اختلافات معروف بين مذاهب اسلام، اختلاف شيعه و سنّى در مسأله مسألة امامت است كه شيعيان (اماميّه) بعد از رحلت پيامبر اكرم،(صل الله عليه و آله) على بن ابى طالب(عليه السلام) را امام و جانشين آن حضرت مى‏دانند برخلاف اهل سنّت كه آن حضرت را خليفه خليفة چهارم مى‏شمارند. و در واقع، مشخّصة اصلى مذهب اماميّه، اعتقاد به امامت امامان دوازده‌گانه با سه ويژگى (عصمت، علم خدادادى و نصب از طرف خداى متعال) است.

در اینجا این سوال مطرح می شود که....

ادامه نوشته

سجده بر تربت وتشيع

گروهى چنين مى پندارند كه سجده بر خاك و يا تربت شهيدان، به معناي پرستش بوده و نوعى شرك است.

بايد يادآور شد كه ميان دو جمله: «السجود للّه» و «السجود على الأرض» تفاوت روشنى وجود دارد. اشكال ياد شده، حاكى از آن است كه ميان اين دو تعبير، فرقي نمى گذارند.

به طور مسلّم، مفاد «السجود للّه» اين است كه «سجده براى خداست»، در حالى كه معناى «السجود على الأرض» آن است كه «سجده بر زمين صورت مى گيرد» و به تعبير ديگر ما با سجده بر زمين، به خدا سجده مى كنيم و اصولاً تمام مسلمانان جهان بر چيزى سجده مى كنند در حالى كه سجده آنان براى خدا است. تمام زائران خانه خدا بر سنگهاى مسجد الحرام سجده مى كنند در صورتى كه هدف از سجده آنان خدا است.

با اين بيان، روشن مى شود كه سجده كردن بر خاك و گياه و ... به معناي پرستش آنها نيست بلكه سجود و پرستش براى خدا به وسيله خضوع تا حدّ خاك است، همچنين روشن مى شود كه سجده «برتربت» غير از سجده «براى تربت» است. از طرفى ، قرآن كريم مى فرمايد: «ولله يسجد من فى السماوات والأرض»[1] هر كس در آسمان ها و زمين است، براى خدا سجده مى كند. و نيز پيامبر گرامى مى فرمايد: «جعلت لى الأرض مسجداً وطهوراً»[2] زمين، سجد گاه و مايه پاكيزگى براى من گرديده است. ...

ادامه نوشته

اعتراف دشمنان به فضائل علي عليه السلام

- ابن ابي الحديد معتزلي

ابن ابى الحديد دانشمند بزرگ معتزلى در اوائل شرح نهج البلاغه چنين ميگويد:

چه گويم در باره مردى كه دشمنانش بفضل و برترى او اقرار كردند و نتوانستند فضائل او را كتمان كنند و كوشش كردند كه بهر حيله و تدبيرى آن نور ايزدى را خاموش سازند لذا دست بتحريف حقائق زده و در صدد عيب جوئى در آمدند و در تمام منابر او را لعن كردند و مداحان آنحضرت را ارعاب نموده و بلكه محبوس و مقتول ساختند و از نقل هر گونه حديث و روايتى كه متضمن فضيلت و بلند آوازى او بود مانع شدند!اما هر كارى كردند بر عظمت و علو مقام او افزوده گشت همچنانكه مشك را هر قدر پوشيده دارند عطرش آشكار گردد و آفتاب را با كف دست نتوان مستور نمود و روز روشن را اگر چشمى (در اثر نابينائى) نبيند چشمهاى ديگر آنرا ادراك نمايند.و چه گويم در حق مردى كه هر گونه فضيلتى بدو منسوب و او رئيس فضائل و چشمه جوشان آنها است و تمام مناقب را زينت و شرافت باو است و هر كس هر چه از علوم و دانشها اكتساب كرده باشد از خرمن علوم او خوشه چينى‏كرده است و معلوم است كه اشرف علوم و دانشها علم الهى است زيرا شرف علم بشرف معلوم است و اين علم الهى از كلمات حكيمانه آنحضرت اقتباس شده و نقل گرديده و ابتداء و انتهايش از او است.

گروه معتزله كه اهل توحيد و عدل و ارباب نظرند بزرگانشان مانند و اصل بن عطا شاگرد ابو هاشم است و ابو هاشم نيز شاگرد پدرش محمد حنفيه بوده و محمد نيز پسر على عليه السلام است كه از درياى بيكران علوم آنجناب استفاده كرده است.و اما طائفه اشعريه اين گروه نيز در علوم خود منسوب به ابو الحسن اشعرى بوده و او هم شاگرد ابو على جبائى است كه خود يكى از مشايخ معتزله است و در هر حال هر دو فرقه از آنحضرت كسب دانش كرده‏اند و اماميه و زيديه هم كه انتسابشان به آنحضرت ظاهر و آشكار است.

ادامه نوشته

چرا مسلمانان صدر اسلام پس از رحلت رسول اکرم(ص) غدیر را نادیده گرفتند ؟

به راستی چرا مسلمانان صدر اسلام جریان غدیر را نادیده گرفتند و به آسانی از کنار آن گذشتند و به جریان سقیفه پیوستند؟

آیا به راستی غدیر یک جریان دست ساخته  است یانهَ  واقعیت دارد؟ اگر واقعیت داشت چرا کسی در جریان سقیفه از آن سخن به میان نیاورد؟

پاسخ و تحلیل در این مورد این پرسش ها را ذیلا مطالعه می کنید

 

يكي از سؤالاتي كه همواره ذهن پرسشگر علاقه مندان به غدير را به خود مشغول مي كند اين است كه مسلمانان صدر اسلام چگونه پس از رحلت حضرت رسول(ص) در سقيفه جمع شدند و جانشين پيامبر(ص) را برگزيدند. كساني كه خود در واقعه غدير حضور داشتند و با گوش خود انتصاب علي(ع) را به جانشيني پيامبر از زبان آن حضرت شنيده بودند ولي باز چشم خود را بر اين تصريح روشن بسته و راهي ديگر پيمودند. براستي چه علل و عواملي زمينه ساز چنين رفتار غاصبانه آنان شد. همچنين تحليل واژه مولي به معني حكومت و امارت در حديث غدير و علل برتري و فضيلت اين واقعه بزرگ در ميان مسلمانان و مسائل ديگر محور گفت و گوي ما با حجت الاسلام والمسلمين سيدمحسن حسيني اميني كارشناس مسائل اسلامي و حديث شناس است كه به مناسبت عيد سعيد غدير انجام شده است، اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
اهميت و جايگاه حادثه غدير در ميان مسلمانان را چگونه ارزيابي مي كنيد؟

(جواب این سوال را در ادامه مطلب مطالعه نمایید)

ادامه نوشته

آخرین وصایای رسول اکرم (ص)

۲8 صفر رحلت پيغام دار آخرين، خاتم نبوت را نگين، حضرت رسول واپسين، عينيت قرآن کريم، حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله بر مسلمانان جهان تسليت باد.

در سال يازدهم هجرت رسول اكرم (ص) در آخرين سفرحج (در عرفه)، در مكه و در غديرخم، در مدينه قبل از بيمارى و بعد از آن در جمع ياران و يا در ضمن ‏سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هيچ ابهام، از رحلت ‏خود خبر داد. چنان كه قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود كه ‏پيامبر هم در نياز به خوراك و پوشاك و ازدواج و وقوع بيمارى و پيرى مانند ديگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد. پيامبر اكرم (ص) يك ماه قبل از رحلت فرمود
:.....
ادامه نوشته

فلسفه ختم نبوت

 

ظهور دين اسلام , با اعلام جاودانگى آن و پايان يافتن دفتر نبوت توام بوده است . مسلمانان همواره ختم نبوت را امر واقع شده تلقى كرده اند . هيچ گاه براى آنها اين مساله مطرح نبوده كه پس از حضرت محمد ( ص ) پيغمبر ديگرى خواهد آمد يا نه ؟ چه , قرآن كريم با صراحت , پايان يافتن نبوت را اعلام و پيغمبر بارها آن را تكرار كرده است . در ميان مسلمين انديشه ظهور پيغمبر ديگر , مانند انكار يگانگى خدا يا انكار قيامت , با ايمان به اسلام همواره ناسازگار شناخته شده است . تلاش و كوششى كه در ميان دانشمندان اسلامى در اين زمينه به عمل آمده است , تنها در اين جهت بوده كه مى خواسته اند به عمق اين انديشه پى ببرند و راز ختم نبوت را كشف كنند .
وارد بحث ماهيت وحى و نبوت نمى شويم . قدر مسلم اين است كه وحى
...

ادامه نوشته

شیعیان و خلیفه اول

 

چرا شيعه اجماع امت اسلامي را در انتخاب خليفه اول پس از ارتحال رسول اكرم(ص) به رسميت نمي‏شناسد و باعث شكستن اتحاد و يكدستي مسلمين مي‏گردد؟

شيعه اماميه معتقد است تنها راه اثبات امامت و خلافت بر مردم از راه نصّ از جانب خداوند متعال و ابلاغ رسول(ص) يا امام منصوص و منصوب قبل است و با اجماع مسلمين بر خلاف و زعامت كسي، خلافت او مشروعيت نمي‏يابد. در مقابل، اهل سنت از آن جا كه در مقابل عمل انجام شده‏اي قرار گرفته‏اند، كه همان خلافت ابوبكر است، و با تعصب‏هايي بي‏مبنا نمي‏توانند از آن دست بردارند، از اين رو در صدد توجيه عمل انجام شده برآمده و مي‏كوشند مشروعيت آن را به هر نحوي كه ممكن است، درست نشان دهند به همين جهت گاهي به اجماع امت تمسك مي‏كنند و آن را دليل مستقلي بر مشروعيت حكومت مي‏دانند. اينك تفصيل بحث را مي‏آوريم.........

ادامه نوشته