2. نکته دیگر این‌که از یک طرف، الهی‌دانان و فیلسوفان مشرک امپراتوری، مثل کلسوس برای دفاع از آیین شرک‌آلود امپراتوری،[1] شروع به حمله به مسیحیّت کردند و از طرف دیگر در میان مردم نیز شایعات بسیاری در مورد مسیحیان وجود داشت و وقتی یک شایعه در مورد مسیحیت منتشر می‌شد، به‌سرعت در میان مردم و مسئولین مورد قبول واقع می‌شد. این مسئله الهی‌دانان مسیحی را برای پاسخ‌گویی به شبهه‌ها و رد شایعات برمی‌انگیخت؛ تا مسیحیت راست‌کیشی را به مردم و خصوصا دستگاه امپراتوری معرفی کنند. از این‌جا می‌توان به زمینه‌های پیدایش دفاعیه‌نویسی در دوره آباء پی برد.
درست در همین دوره، ترتولیان، که حقوق‌دانی کامل شده بود و دهه سوم زندگی را می‌گذرانید، به مسیحیت گروید و مشاهده کرد که دین جدید از بروز این مشکلات رنج می‌برد؛ بنابراین در هر دو زمینه، شروع به دفاع از آیین مسیح کرد. ترتولیان نوکیش، نخستین شخصیّت مهمی است که به زبان لاتین می‌نوشت؛ از این‌رو اصطلاحات زیادی را ابداع کرد؛ تا جایی که او را واضع 507 لغت در الهیّات مسیحی دانسته‌اند.
 
ترتولیان، مارکیون و گنوسیسم
ترتولیان در دوره خود با دو بدعت مهم روبرو بود: گنوسیسم و مارکیونی‌ها.
1. گنوسی‌ها؛ او با گنوسی‌ها که با تفاسیر عجیب خود، سبب ایجاد عقاید انحرافی در بدنه مسیحیت راست‌کیش شده بودند، به مبارزه برخاست. او می‌گفت تفسیر کتاب مقدس را باید در جایی جست، که به سنّت مسیحی وفادار باشد و تفسیری که مستند به سنت مسیحی نیست هیچ اعتباری ندارد.
 
2. مارکیون؛ مارکیون، یکی از کشیشان شهر رم، ادعا کرد که متن مقدس عبری نسخ شده و خدای مذکور در آن نیز غیر از خدای مسیحیت بوده، بی‌رحم و تجاوزکار است. خدای حقیقی که خالق عالم ارواح است، بر انبیاء بنی‌اسرائیل مجهول مانده و عیسی نخستین کسی است که او را بر انسان‌ها هویدا کرد. او می‌گفت: انسان در زنجیر اسارت جسم که خدای تورات، یهوه، بر وجود او نهاده است، باقی بود؛ تا آن‌که عیسی ظاهر شد و از آن پس انسان می‌باید به‌یاری خدای متعال، که معبود عیسی است، خود را از حبس تن رها سازد. او به این دعاوی اکتفا نکرد و انجیل نوینی را برای پیروان پرشمارش تحریر و با این‌گونه اقدامات، کلیسایی جدید مخصوص پیروان خویش تأسیس کرد.[2] روند رو به‌رشد پیروان او به‌حدی بود که ترتولیان در کتاب  برضد مارکیونی‌ها در این‌باره گفت: مارکیونی‌ها همان‌طور که زنبورها لانه می‌سازند، کلیسا  ایجاد می کنند.[3]
ترتولیان با جدیت سعی در رد مارکیون کرد و از آنجا که مارکیون معتقد بود که کتاب مقدس مسیحی و یهودی به خدایان متفاوتی مربوطند، آموزه تثلیث[4] را بنیان گذارد.[5] هرچند تثلیث ترتولیان با تثلیث امروزی متفاوت است؛ زیرا وی به سه شخص متمایز و تفکیک‌ناپذیر معتقد بود؛ برخلاف امروز که به سه شخصیت متمایز و مستقل معتقدند. کلمه "تثلیث" Trinity از ابداعات ترتولیان است.
او در تبیین تثلیث می‌گفت: وقتی مردم مدعی محافظت از عقیده به‌خدای واحد می‌شوند، از طرح نجات؛ یعنی تاریخ انجیلی غفلت می‌کنند. آنها نمی‌فهمند که در عین این‌که باید تنها به خدای واحد ایمان داشته باشند، باید در کنار اعتقاد به خدا، معتقد به طرح نجات او نیز باشند. او با تشبیه انسان به خدا مدعی شد: اگر حقیقتاً بتوان از وجود شریک در ذهن آدمی سخن گفت، پس باید شکل بسیار کامل‌تر این امر  در خدا تحقق داشته باشد؛ ... پس نامعقول نیست که بگوییم خدا یک ذات تنها نیست.[6]
اما با توجه به تلاش ترتولیان در نابودی گنوسیسم و مارکیون‌ها، باید به گفته گریدی الهی‌دان مسیحی توجه کرد که: «اگر این عقاید بدعت‌آمیز درست باشد، در این‌صورت مسیحیت، آن‌گونه که گسترش یافته، ممکن است، کاملا از آن منبع اصلی، که عمدتا برای ما ناشناخته است، منحرف شده باشد و اگر این‌گونه باشد، آیا این انحراف اتفاقی است، یا از روی طرح و نقشه؟»[7]
                                   
ترتولیان دفاعیه‌نویس بزرگ
همان‌گونه که ذکر گردید در سه قرن نخست میلادی  فشار روزافزونی بر علیه مسیحیت در جریان بود و این باعث پیدایش شایعاتی به‌ضرر ایشان می‌شد. این مسئله سبب شکوفایی دفاعیه‌نویسان بزرگی مثل ژوستین شهید و ترتولیان شد؛ تا علاوه‌بر دفاع از تهمت‌های مخالفان، آموزه‌های راست‌کیشی مسیحی را نیز تبیین کنند. در این زمینه نامه‌هایی از ایشان موجود است؛ مثل نامه‌ای که ترتولیان به امپراتور نوشته و در آن علاوه‌بر دعا برای سلامتی امپراتور، عقاید مسیحیان را نیز بیان کرده است.[8]
ترتولیان به‌شدت مخالف این بود که الهیات یا مدافعه‌نویسی مسیحی، متکی بر منابع غیر از کتاب مقدس شود. وی الهیات مبتنی بر سنّت مسیحی را می‌پذیرفت.[9]
 
مخالفت با فلسفه
اوایل قرن دوم و اندک زمانی، قبل از ترتولیان، ژوستین شهید، دفاعیه‌نویس بزرگ، که توجه خاصی به شباهت‌های میان مسیحیت و مکتب نوافلاطونی برای ابلاغ بشارت داشت، مدعی شده بود، که بذرهای حکمت در سراسر جهان کاشته شده و مسیحیان، باید ابعادی از بشارت را در بیرون از کلیسا بیابند.
اما این دیدگاه، مخالفانی را در پی داشت که از سرسخت‌ترین ایشان می‌توان از ترتولیان نام برد. اساس پرسش او این بود که: آتن را چه به اورشلیم؟ آکادمی افلاطونی چه ربطی به کلیسا دارد؟ 
بنابراین یکی از نمادهای علم‌گریزی کلیسا را می‌توان در ترتولیان مشاهده کرد. آلیستر مک‌گراث نیز در این زمینه می‌گوید: «به عقیده ترتولیان، مسیحیت، اساسا یک جنبش ضد فرهنگی است؛ که به‌هیچ شکلی به‌خود اجازه نمی‌دهد که با محیط فکری یا اخلاقی که در آن ریشه دوانده  مخلوط شود. با این‌حال این رویکرد یک‌پارچه منفی، با مشکلاتی روبروست .... بسیاری از نویسندگان اولیه مسیحی به مطالعه فنون کلاسیک، به‌مثابه ابزاری برای ارتقای موعظه‌ها و نوشته‌های خود می‌نگریستند ... آیا ترتولیان با این هم مخالف بود؟ ... به‌نظر می‌رسد که ترتولیان در پاسخ به این پرسش‌ها چیز زیادی نداشته باشد.»[10]
 
کلیسا و ترتولیان
کلیسا در مورد آثار ترتولیان تقریبا تسلیم شد؛ زیرا همانند او با بدعت‌ها به‌شدت مبارزه کرد و از نوشته‌های دفاعی استقبال کرد؛ در حالی که در برخی مواقع این نوشته‌ها  علم‌گریز بودند(مثل آموزه تثلیث).
اما همیشه این‌گونه نبود و ترتولیان در مواردی نیز به انتقاد از کلیسا پرداخت و از جریان‌های خارج از کلیسا دفاع کرد؛ مثل نهضت مونتانیسم.[11] مونتانی‌ها فرقه‌ای بودند که در نیمه دوم قرن دوم از کلیسا جدا شدند. این گروه، از نظر عقیدتی بدعت‌آمیز نبودند؛ بلکه بیشتر خواهان اصلاح رفتار و سلوک بودند. مونتانی‌ها مانند گنوسی‌ها، به‌دنبال بازگشت به مسیحیت اولیه بودند و بیان می‌کردند که قوانین حاکم  بر رفتار  اخلاقی مسیحیان، نه از طریق قدرت اسقف‌ها و نهادهای کلیسایی؛ بلکه تنها به‌وسیله خدا، که از طریق  پیامبران الهام شده و سخن می‌گوید، عرضه می‌شود. در آغاز قرن سوم  ترتولیان که در جستجوی کلیسای اخلاق‌گرا بود، به ایشان پیوست.
 


[1]. کونگ، هانس؛ متفکران بزرگ مسیحی، گروه مترجمان، قم، دانشگاه ادیان، 1386، ص51.
[2]. بایر ناس، جان؛ تاریخ جامع ادیان، اصغر حکمت،  تهران، علمی فرهنگی، 1382، چاپ 13، ص629.
[3]. گریدی، جوان ا؛ مسیحیت و بدعت‌ها، عبدالرحیم سلیمانی، قم، طه،  1384، چاپ دوم، ص109.
[4]. البته منظور، واژه تثلیث است نه اعتقاد به سه خدا؛ زیرا اعتقاد به سه خدا قبلا در مسیحیت از یونان وارد شده بود. رجوع شود به واژه "پولس" در همین سایت.
[5]. مک‌گراث، آلیستر؛ الهیّات مسیحی، بهروز حدادی، قم، دانشگاه ادیان، 1384، ص40.
[6]. ویلکن، رابرت؛ خدای سه‌گانه در کتاب مقدس، الیاس عارف‌زاده، فصلنامه تخصصی ادیان و مذاهب: هفت آسمان، تابستان 1381، سال چهارم، شماره چهاردهم، چاپ دوم.
[7] گریدی، جوان ا؛ ص87.
[8]. ناردو، دان؛ پیدایش مسیحیت، مهدی حقیقت‌خواه، تهران، ققنوس، 1386، چاپ اول، ص60 تا 64.
[9]. مک‌گراث، آلیستر؛ ص40.
[10]. همان، 50-51.
[11]. لین، تونی؛ تاریخ تفکر مسیحی ، روبرت  آسریان، تهران ، نشروپژوهش فرزان روز ، 1386، چاپ سوم، ص21.

نویسنده  :  محمد صادق احمدی