کذبی را در روزنامهها وحی منزل میپندارند را به خشم آورد و در شهرهایی مانند تهران، قرچک و ورامین عدهای از ارازل و اوباش به جان مرد و زن افغانی افتادند و حوادث بسیار تلخی را به بار آوردند اما فردای آن روز دادستان تهران این خبر را تکذیب کرد و هویت عاملان آن فیلم بلوتوثی را به صراحت ایرانی اعلام کرد. سال گذشته نیز این روزنامه در یک صفحهی کامل انواع و اقسام تهمتها را به مهاجرین افغانی نسبت داد. اما وقیحانهترین اتهامات این روزنامه مربوط به 12/12/1387 است.

نویسنده مقالهی «ساخت فیلم ضد ایرانی در شمال کابل با کمک آمریکا» به بهانهی ساخت فیلمی به نام «سفید سنگ» که عنوان اردوگاهی معروف در تایباد ایران است، مطالب حاکی از کینه و نفرت را به چاپ رسانده است. مطالب بیپایه و اساس چاپ شده میتواند چهره نویسنده آن را در نظر خواننده این گونه مجسم کند که او در حالی که چشمانش به کاسهای از خون تبدیل شده و دهانش تا بناگوش باز و کف کرده و و نیشهایش از آن بیرون آمده به طرف ملت افغانستان در حال عربده کشیدن است. داستانی که فیلم سفید سنگ آن را دنبال میکند، تصویری از حادثهای است که خود این روزنامه از قلم نویسندگان افغانی آن را نقل میکند. حادثهی بسیار تلخی که در سال 1377 در اردوگاه سفید سنگ اتفاق افتاد اما اخبار آن توسط دولت ایران به شدت سانسور شد. اما آنانی که توانسته بودند از مهلکه جان سالم بدر ببرند خبر از قتل عامی هولناک افغانیهای دربند در این اردوگاه بدست قوای مسلح استان خراسان میدادند. صرف نظر از میزان و عمق این فاجعه که اینک در آستانهی تبدیل شدن به یک فیلم سینمایی است، نویسندهی هتاک روزنامهی جمهوری اسلامی به بهانهی ساخت این فیلم نیشهای زهرآلودی را بر پیکر شخصیت حقوقی مردم افغانستان وارد میکند. جالب اینجاست که او این حادثه هولناک را که در جریان آن بیش از ششصد نفر قتل عام شدند را از ریشه انکار میکند و استدلالهای سستی را پیش میکشد که انسان را به یاد ضربالمثل « چنگ انداختن غریق به هر خار و خس» میاندازد. نویسنده این مقاله که گویا بر ادعهای خودش پوزخند میزند و به همین دلیل از آوردن نامش خودداری کرده است، پیوسته فقر و فلاکت افغانها را به رویشان میکشد، آنان را جنگ طلب میخواند، مهاجران افغانی را قاچاقچی مینامد و آنان را میهمانان ناخونده میخواند که بوی خشخاش میدهند و کشورشان در اشغال آمریکاست. به بخشی از این ادعاهای پوچ توجه کنید:

«ایرانیان سی سال به افغانها کار و مسکن دادند تا از محل بیکار شدن کارگران ایرانی آنها مشغول کار شوند».

« حالا همین مهاجرین که به زور در حال تجربهی دورانی دموکراتیک هستند روزنامه و مجلهای دارند و مجلات و روزنامههایشان به دفعات از رفتار غیر انسانی ایرانیان با مهاجران غیرقانونی شکایت میکنند»

«افغانهایی که وارد اینترنت شدند، در سایتهای فارسی علیه ایران شروع به نوشتن مطالبی کردند و از آن گذشته  افغانیها برای پیدا کردن یک پیشینه فرهنگی و تاریخی عجله داشتند شروع کردند به ادعا. یکبار فردوسی را افغانی کردند و بار دیگر افغانستان را ایران غربی و ایران ما را ایران شرقی نامیدند.»

« این همسایه دردسرساز که یران را معبر ترانزیت مواد مخدر  به جهان تبدیل کرده ست امروز از رفتار بد ایرانیان شکایت دارد جنگ میکرد و ایران هزینه جنگ آنان را پرداخت میکرد»

«مهاجران افغان مخارج سفر خود را با قاچاق مواد مخدر به کشور تامین میکردند، آنها که گرفتار میشدند سالهای سال در زندانهای ایران میماندند و در زندان جا خوش کردند و خوردند و خوابیدند. آنها هم که میتوانستند مواد مخدر را با خود به ایران وارد کنند به قاچاقچیان کوچکی تبدیل میشدند که کار اصلیشان کارگری ساختمان بود، اما بیزنس آنها مواد مخدر.»

آنچه ملاحظه نمودید بخشی از عربدههای نویسنده روزنامه جمهوری اسلامی است که در قبال تمام مردم نجیب و فهیم اما در در عین حال مظلوم افغانستان سرداده است. او مهاجران افغانی را در ایران میهمان میخواند که سی سال در حال میهمانی خوردن هستند. باید به این مقالهنویس که اگر وجدانی داشته آن را زیر پا گذاشته گفت که اگر آنان سی سال میهمان بودند کدام سفرهی بیمنتی را شما برای آنها گسترانیدید و آیا کسی میمانهایش را به سفید سنگ و تله سیاه انداخته و بر روی آنها از زمین و هو مانور جنگی برگزار میکند؟ کدام میزبان مهمانهایش را در دهات و شهرهای کوچک حبس کرده و با طرحهای مزخرفی پول و دارایی آنان را چپاول میکند؟ کدام میزبان مهمانش را در حد مزدوران جیرهخوار در اختیارکارفرمایان سنگدل قرار میدهد تا از آنان بیگاری بکشند.

او افغانی را جنگ طلب خوانده است و حال آن که بر همه واضح است که ایران در حوادث تلخ سی سال گذشته افغانستان یک پای ثابت ماجرا بوده است. باید به یاد او بیاوریم که هرچند افغانها میانشان جنگیدند اما هیچگاه در برابر قدرت خارجی سر تسلیم فرود نیاوردهاند و حال آنکه شما در برابر کشور کوچکی همانند عراق پس از هشت سال سال جنگ و تحمل صدها هزار کشته و خسارات هنگفت، دستها را به علامت تسلیم بالا بردید و با پذیرش قطعنامه 598 به خواستههای صدام حسین گردن نهادید و شما باعث شدید که عراق یک روز را به عنوان روز پیروزی بر مجوسیها در تقویم سالیانهاش به عنوان تعطیل رسمی اعلام کند. در ثانی مگر شما میان خودتان جنگ داخلی نداشتهاید. آیا رضا شاه و پسرش که به اذعان خودتان هزاران تن را کشتند ایرانی نبودند، آیا مجاهدین خلق که میان شما و آنان خونهای بسیاری ریخته شد که عملیات مرصاد تنها یک نمونه از آن است ایرانی نبودند. آیا زمانی که حزب کموله در کردستان سر و گوش پاسداران شما را میبریدند ایرانی نبودند، آیا همین الان گروه جندالله که سربازان شما را گروه گروه اسیر و سپس قتل عام میکنند ایرانی نیستند. پس بدانید که شما ایرانیها هم بینتان خونهای زیادی ریخته شده است. گفتهاید که هزینه جنگ افغانها را ما میپرداختهایم، اگر چنین است هزینهی جنگهای داخلی شما را آمریکا و اروپا پرداخته است که صدها هزار از شما از پیامد جنگهای داخلیتان اکنون به آنجا پناهنده شدهاند.

شما افغانها را زیر سلطه آمریکا خواندهاید و حال آن که همه میدانند که آمریکا از سرزمین خشک و بی محصول افغانستان که نفت و گاز ندارد چیزی را نخواهد برد و در مبارزه با تروریستها که شما آنها را تقویت میکنید به دولت افغانستان کمک میکند، اما به یاد داشته باشید که همین آمریکایی که افغانستان را مستعمره آن میخوانید با غرق کردن چندین ناوچه شما در اروند رود و ساقط کردن هواپیماهای مسافربری تان به شما گوشمالی سختی داد تا دیگر به نفتکشهای کشورهای دیگر در اروند حمله نکنید و هیچگاه هوس نکنید که حقوق بینالملل را زیر پا نهاده و اقدام به گروگانگیری دیپلماتها کنید. همان آمریکایی که رییس جمهورتان برای بوش و سپس اوباما نامه مینویسد اما آنان به آن هیچ اعتنایی نمیکنند. به یاد داشته باشید همین دو سال پیش هنگامی که ملوانان انگلیسی را در یک اقدام احمقانه گروگان گرفتید، تونی بلر نخست وزیر انگلیس به شما 48 ساعت مهلت داد تا ملوانها را آزاد کنید اما شما 18 ساعت پس از اولتیماتوم تونی بلر آنها را آزاد کرده، کت و شلوار به تنشان کردید و رئیسجمهورتان در فرودگاه آنان را بدرقه کرد و آن وقت نام آن را هم رافت اسلامی نهادید و حال آنکه جهانیان دانستند که شما تسلیم زور انگلیس شدید نه رافت اسلامی چرا که در همان سال  شما در سراسر ایران به جان مهاجران افغانی افتاده بودید که اغلب آنها مثل شما شیعه بودند و حتی شما به زنان و کودکان که در عرف بینالملل بیدفاع بوده و احترام زیادی دارند رحم نکرده و آنان را از منازلشان بیرون کشیده و به جرم غیرمجاز بودن حوادثی را آفریدید که چهرهتان را در انظار جهانی سیاه کرد.

اگر افغانیها قاچاقچی هستند و بوی خشخاش میدهند میخواهم بپرسم که شما که مدعی فرهنگ و تمدن هستید چرا با طناب افغانیها به چاه میروید و به عنوان بزرگترین مصرف کننده مواد مخدر در جهان شناخته شدهاید. طبق آماری که خودتان ارایه میدهید چهار میلیون معتاد دارید و در همین اندازه هم هستند کسانی که به قول خودتان تفریحی مصرف میکنند. من شک ندارم که نویسنده اباطیل روزنامه جمهوری اسلامی بارها و بارها با استفاده از سوغات افغانیها مزه نشئگی را چشیده و شاید هم این مزخرفات را در حین نشئگیاش نوشته است و در ثانی اگر دولت افغانستان دولت قدرتمندی نبوده شما که مدعی ابرقدرت بودن دارید چرا نمی توانید جلوی قاچاق را بگیرد. مگر غیر از این است که شما هم در این معامله سود کلانی برده و هزاران نفرتان به این شغل شریف مشغولند.

کاغذ را سیاه کرده اید که افغانها مدعی فردوسی و نام کشورشان را ایران غربی نهاده اند. باید در گوش این نویسنده که نادانی و جهالت از افکار او میبارد با فریاد زد که دیگر آن زمان گذشته است که جاهلان به انساب و مردههایشان مباهات میکردند. شخصیتهای بزرگی همانند فردوسی متعلق به ایران نیست بلکه از آن کل جهان است همان گونه که دیگر بزرگان جهان علم و ادب تعلق به تمام بشریت دارند و زدن مهر انحصار بر گور آنان کاری است از سر حماقت و گمراهی. اگر قرار به شمردن شخصیتهای ملی است بدانید که افغانستان آن قدر شخصیت جهانی دارد که نیازی به ادعا کردن در باره شخصیت دیگران ندارد تا جایی که شما نیز در انتساب به آنان خود را با ما شریک کردهاید. همین طور به این نویسندهی بیخرد باید گفت که هیچگاه و هیچ کس از افغانیها نام ایران غربی را بر افغانستان نگذاشتهاند، چرا باید آنها چنین کاری را کنند  و حال آنکه نام « ایران» قدمتی فقط یک صد ساله دارد که در زمان قاجاریه شما آن را اختراع کردید. افغانها اگر قرار باشد نام تاریخی بر خود بگذارند چرا از نام خراسان استفاده نکنند که دیرینه هزار و چند ساله دارد که بیایند نام بی ریشه و پیشینهی « ایران» را بر خود بگذارند.

بنابراین به روزنامهای که از صبح تا شب در جلوی دکههای روزنامه فروشی باد کرده و روی دست فروشنده میماند، توصیه میکنیم که بیش از این به مردم زجر کشیده ومظلوم افغانستان که با خون دل مشکلاتشان را بر دوش میکشند نیشتر وارد نکند و ذهنیت مردم ایران را که انسانهای شریف بسیاری هم در بینشان است را نسبت به مهاجرین افغانی که از بد روزگار هزار و یک زخم زبان و قلم را به جان میخرند اما دم بر نمی آورند، بدبین نکند. آنانی که با خون جگر از صبح تا شام برای لقمه نانی تن به بیگاری کارفرمایان میدهند و شبها مظلومانه به کلبههایشان میخزند شایستهی این قبیل تهمتها و افتراها نیستند. اگر شما بر خوان گستردهی نفت و گاز نشستهاید و شکمهایتان را پروار کردهاید بدانید که روزگاری نفت و گاز هم پایان خواهد یافت و این پایانی خواهد بود بر یک قرن مفت خوری .

به یاد داشته باشید که افغانستان از جای خود بر خواهد خواست و مردم زجر کشیده و سخت کوش آن افغانستانی متفاوت خواهند ساخت. همانگونه که سینماگران افغانی از جای خود بر خواستهاند و امروز سفید سنگ را میسازند و فردا تله سیاه را و پس فردا ... تا «سیه روی شود آنکه در او غش باشد».

منبع: سایت آرمان